
قطران تبریزی
شمارهٔ ۶
۱
نبود صعبتر از هجر بتان هیچ عذاب
که شب و روز جدا دارد از من خور و خواب
۲
اندرین گیتی کس یاد نکردی ز گنه
گر بدان گیتی چون هجر بدی هیچ عذاب
۳
تا غم فرقت آن ماه بمن باز نخورد
ظن نبردم که ببد خلق چنین دارد تاب
۴
شد خمیده قدم از فرقت آن زلف بخم
تافته شد دلم از حسرت آن جعد بتاب
۵
ای سفر کرده و برده ز من آرام و قرار
ز آتش و آب دل و دیده مرا کرده کباب
۶
اشک من سرختر از روی تو و پر تذرو
بخت من تیره تر از موی تو و پر غراب
تصاویر و صوت

نظرات