
قطران تبریزی
شمارهٔ ۷۸
۱
بوصل اندرون یافتم کام خویش
رهاندم ز دام غم اندام خویش
۲
نشستم چنان چون همی خواستم
به آرام دل با دلارام خویش
۳
نمودم بدو روی گلرنگ خویش
نمود او بمن روی گلفام خویش
۴
ایا کام من دیدن روی تو
همی یابم از روی تو کام خویش
۵
دل از دام هجر تو کردم رها
کشیدم ترا شاد در دام خویش
۶
ازین خوبتر چون بود روزگار
که دیدم جهان زیر صمصمام خویش
۷
بزیر زمین برد بدخواه را
برآورد بر آسمان نام خویش
۸
بهنگام خویش آنچه من کرده ام
نکرده است خسرو بهنگام خویش
تصاویر و صوت

نظرات