قطران تبریزی

قطران تبریزی

شمارهٔ ۹۲

۱

خدای داند کز غم چگونه رنجورم

غمان گیتی گنج است و من چو گنجورم

۲

چو زیر طنبور از غم همی بنالم زار

بدل ز شادی و خوشی تهی چو طنبورم

۳

بشهرهای خراسان و شهرهای عراق

چو آفتاب زرافشان عزیز و مشهورم

۴

بشهر خویش دخیلم بحال خویش ذلیل

از آن چنینم کز شاه خویشتن دورم

۵

از آن گهی که ز من دور گشت سایه مبر

بچشم یاران چون مزد خورده مزدورم

۶

بگاه میر مرا امر بود بر همه شهر

کنون بپیش یکی هفت ساله مامورم

۷

شده چو خانه زنبور با غم از ترکان

همی خلند بفرمانها چو زنبورم

تصاویر و صوت

نظرات