قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

شمارهٔ ۱

۱

زود به کردم من بی‌صبر داغ خویش را

اول شب می‌کشد مفلس چراغ خویش را

۲

گر نباشد زخم شمشیرم حمایل گو مباش

هیکل تن کرده‌ام چون لاله داغ خویش را

۳

می‌گساران دیگر و خونابه‌نوشان دیگرند

بر حریفان زان نپیمایم ایاغ خویش را

۴

حیرتی دارم که در فصل چنین دهقان وصل

بر تماشایی چرا در بسته باغ خویش را

۵

خشک شد مغزم ز سودا غمزه ساقی کجاست

تا زخون خویش تر سازم دماغ خویش را

تصاویر و صوت

دیوان حاجی محمدجان قدسی مشهدی به کوشش محمد قهرمان - حاج محمد جان قدسی مشهدی - تصویر ۳۵۹

نظرات

user_image
سیـنا ---
۱۳۹۹/۰۴/۲۶ - ۱۳:۲۵:۰۶
سلام. نمیدانم چرا این غزل از قدسی مشهدی که گروه ماه بانو هم به زیبایی اجرایش کرده اینجا نیاورده اید. لطفا یفزایید.همچو خورشید به عالم نظری ما را بسنفس گرم و دل پر شرری ما را بسخنده در گلشن گیتی به گل ارزانی بادهمچو شبنم به جهان چشم تری ما را بسگر چه دانم که میسر نشود روز وصالدر شب هجر امید سحری ما را بساگر از دیده کوته نظران افتادیمنیست غم صحبت صاحب نظری ما را بسدر جهانی که نباشد ز کسی نام و نشانقدسی از گفته شیوا اثری ما را بس