قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

شمارهٔ ۱۰۱

۱

وعده وصل ار دهد، صبر تقاضا بس است

فایده انتظار، ترک تمنا بس است

۲

مرغ گرفتار را، حوصله باغ نیست

برگ گلی در قفس، بهر تماشا بس است

۳

خار ره عشق را، در جگر خود شکن

کز پی مزد قدم، آبله پا بس است

۴

یوسف اگر همره است، قافله گو امن باش

بدرقه کاروان، عشق زلیخا بس است

۵

آمده خُم‌ها به جوش، رحم کن ای پیر دیر

جام مرا قطره‌ای، زین همه دریا بس است

۶

یاد چمن تا به کی، شرم کن ای چشم تر

گر غرضت گریه است، دامن صحرا بس است

۷

داغ جنون، همنشین بر سر قدسی منه

کز پی سرگرمی‌اش، آتش سودا بس است

تصاویر و صوت

نظرات