
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۱۰۴
۱
تا به نظّاره بت، چشم برهمن بازست
به تماشای جمالت مژه من بازست
۲
پیش مرغان گرفتار، خموشی کفرست
لب نبندم ز فغان تا ره شیون بازست
۳
به تمنای غباری ز درت چون سایل
مردم چشم مرا، از مژه، دامن بازست
۴
عکس رویش چو در آیینه فتد شاد شوم
کز دل آینه راهی به دل من بازست
۵
گل مچینید که غیرتکش مرغ چمنم
نگشاید دل من تا در گلشن بازست
۶
مژده آمدنت آمده و چشم مرا
عمرها شد که در خانه چو روزن بازست
نظرات