
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۱۱۶
۱
شب نیست کز فراق توام سینه داغ نیست
خون جگر به جای میام در ایاغ نیست
۲
شکر خیال روی تو گویم، که کلبهام
شب زیر بار منت شمع و چراغ نیست
۳
دایم نظر به پاره دل داشت در کنار
آلوده دیدهام به تماشای باغ نیست
۴
دنبال کام خویش به صحرای آرزو
بدخو دماغ من به نسیم سراغ نیست
۵
قدسی ز ننگ بوالهوسان ساختم به هجر
سودای وصل هیچکسم در دماغ نیست
نظرات