قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

شمارهٔ ۱۲

۱

ز رشک، باد صبا گرچه سوخت جان مرا

ولی ز برگ گل آراست آشیان مرا

۲

مراست جذبه شوقی که هر کجا می‌رم

هما به کوی تو می‌آرد استخوان مرا

۳

خوشم به گریه خونین که فرق نتوان کرد

به وقت چیدن گل، از گل آشیان مرا

۴

هزار شکر از آن عقده جبین دارم

که گاه شکوه گره می‌زند زبان مرا

۵

سری ز قصه عاشق برون نمی‌آرند

کسی چرا کند آغاز داستان مرا

۶

چه گریه‌ها که کند بر بضاعت کم خویش

چو ابر یاد کند چشم خون‌فشان مرا

۷

خوشم که تا ز سر کوی عافیت رفتم

کسی ندیده چو قدسی دگر نشان مرا

تصاویر و صوت

نظرات