
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۱۴۸
۱
هر لحظه نظر بر دگری دوخته دارد
این دیده چه با جان من سوخته دارد؟
۲
زان شیفته داغ بتانم که چو لاله
اجزای مرا داغ به هم دوخته دارد
۳
با این نگه خیره سر راه چه گیرم
آن را که خیال نگه، افروخته دارد
۴
قدر جگر سوختهام را نشناسد
جز لاله که او هم جگر سوخته دارد
۵
داغم ز یک اندیشی آن کس که درین باغ
چون لاله همین داغ دل اندوخته دارد
۶
قدسی نه همین فکر تو خام است گه نظم
این سلسله بسیار نوآموخته دارد
نظرات