قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

شمارهٔ ۱۵۸

۱

از کینه هیچ‌کس گر هم بر جبین ندید

کس بر جبین آینه از خشم چین ندید

۲

از بس به سر زدم ز فراقت جدا جدا

از دست، سر چه دید که از آستین ندید

۳

زین خاکدان هزار سلیمان شد و ز پی

کس نقش پای مورچه‌ای بر زمین ندید

۴

این راه پرخطر به چه امید می‌رود

روی تو هرکه در نفس واپسین ندید

۵

کی کم شود ز سیلی کس، تازه رویی‌ام؟

صد خشم کرد خصم و مرا خشمگین ندید

۶

قدسی ز هر دو، ملت عشق اختیار کرد

بیچاره هیچ ذوق چو در کفر و دین ندید

تصاویر و صوت

نظرات