
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۱۶۳
۱
به کف عاشق چو گل، خون دل خود را نگه دارد
برای روزی خود، حاصل خود را نگه دارد
۲
مگر لیلی گمان دارد که پیش افتاده از مجنون؟
که در هر گام، صد جا محمل خود را نگه دارد
۳
پس از عمری به بزم یار دل جا کرد و میترسم
که نو دولت عجب گر منزل خود را نگه دارد
۴
ز دلدادن به خوبان منع ما کردن بود ناخوش
اگر ناصح تواند گو دل خود را نگه دارد
۵
ز تیغش دل به خون خویش بازی میکند شاید
دمی بهتر تماشا قاتل خود را نگه دارد
۶
که خواهد سوختن ز افسردگان انجمن با او؟
گر از پروانه، شمعی محفل خود را نگه دارد
۷
ز غیرت تا به خون غلتند خلقی روز محشر هم
به خون آغشته قاتل بسمل خود را نگه دارد
۸
جهان از نکتهپردازان چو شد مفلس، بگو قدسی
که طبعت نکتههای مشکل خود را نگه دارد
نظرات