
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۱۶۵
۱
مرا عشق تو گاهی پرورد دل، گاه جان سوزد
همان آتش که دارد شمع را روشن، همان سوزد
۲
ز بس کز دیده اشک گرم ریزم بر سر کویش
جبین آفتاب از سجده آن آستان سوزد
۳
شکافم سینه را تا بر تو حال دل شود روشن
وگرنه چون کنم تقریر حال دل، زبان سوزد
۴
چو فانوس آتش از پیراهنم امداد میخواهد
دلم از سادگی از دیده مردم نهان سوزد
۵
چو محفل روشن است از آتشت، غمگین مشو قدسی
چو شمع امشب گرت تا روز، مغز استخوان سوزد
تصاویر و صوت

نظرات