قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

شمارهٔ ۱۷۴

۱

کی بی توام نظاره به چشم آشنا شود؟

بنمای روی خود که مرا دیده وا شود

۲

سوی در تو کعبه روان پی نمی‌برند

گر سنگشان به زیر قدم توتیا شود

۳

نرگس دهد پیاله خالی به دست تو

از بس که پیش چشم تو بی دست و پا شود

۴

یکرنگم آنچنان که به شمشیر آفتاب

باور مکن که روز من از شب جدا شود

۵

افتد ز اضطراب دل من در اضطراب

پهلوی من، به بزم تو آن را که جا شود

۶

بر روی دوستان به نظر زنده‌ام چو شمع

میرم، اگر به هم مژه‌ام آشنا شود

۷

بیرون شدم ز بزم تو از حرف بوالهوس

مرغ از چمن رمیده ز رشک صبا شود

تصاویر و صوت

دیوان حاجی محمدجان قدسی مشهدی به کوشش محمد قهرمان - حاج محمد جان قدسی مشهدی - تصویر ۴۵۶

نظرات