قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

شمارهٔ ۱۸۸

۱

در دل بوالهوس ار ذوق محبت می‌بود

عاشق از رشک گرفتار چه محنت می‌بود

۲

جای می ساقی اگر خون جگر می‌دادی

آن زمان بر سر پیمانه چه صحبت می‌بود

۳

چشم حیران‌شده‌ام طالع آیینه نداشت

ورنه عکس تو درین چشمه حیرت می‌بود

۴

غم ز دل رفت که این روز سیاه آمد پیش

کاش این آینه را زنگ کدورت می‌بود

۵

هیچ‌کس نوبر لطف تو نمی‌کرد، اگر

با مَنَت لطف به اندازه حسرت می‌بود

۶

گریه‌ام فرصت نظّاره نمی‌داد امشب

سیر می‌دیدمش ار ... فرصت می‌بود

۷

غیر از گریه‌ام افتاده به غیرت قدسی

کاش یک چشم‌زدن بر سر غیرت می‌بود

تصاویر و صوت

نظرات