
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۱۹۲
۱
ز مژگان بوالهوس را در غمت کی خون به بار آید؟
نروید گل ز خار خشک اگر صد نوبهار آید
۲
دلم از رفتن غم شادمان گردد، چه میداند
که گر یک غم رود از سینهام بیرون، هزار آید
۳
به مستی سر برآور، یا به ننگ هوش تن در ده
قبول آن مکن هرگز که از یک دل دو کار آید
۴
مرا هم یاد آید بیخودیهای سرشک خود
چو بینم بیدلی را گریه بیاختیار آید
۵
نسیم شرطه طوفان است دریای محبت را
زهی حرمان، اگر زین بحر کشتی بر کنار آید
نظرات