
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۲۰۵
۱
سنبل زلف تو خط بر سنبل تر میکشد
سرو قدت حلقه در گوش صنوبر میکشد
۲
کعبه دردیکشان باشد مقامی کز شرف
بهر تعمیرش، خم می خشت بر سر میکشد
۳
کم مبادا از سر ما سایه داغ جنون
کی سر شوریدهحالان ننگ افسر میکشد؟
۴
شرمسار دیدهام شبها که از پهلوی او
آسمان از دامنم تا روز اختر میکشد
۵
بار دیگر سوی دل بین تا شود کارش تمام
نیمبسمل انتظار زخم دیگر میکشد
۶
من که در بزم تو راهم نیست بیهوشم چنین
حال دل چون است کز دست تو ساغر میکشد
۷
بستر راحت نمیدانم که از گردون که خواست؟
اینقدر دانم که شب تا روز اخگر میکشد
۸
سربلندی میکند اشکم به یاد قامتت
خویش را شبها ازان بر چشم اختر میکشد
تصاویر و صوت

نظرات