
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۲۲۵
۱
می را چو آب، لعل تو بر خود حلال کرد
گویا که خون بیگنهانش خیال کرد
۲
حالی نداشتم که توان گفت، بی شراب
ساقی به یک پیالهام از اهل حال کرد
۳
بلبل دم از خصومت طوطی زند، مگر
آیینه را ز عکس رخت گل خیال کرد؟
۴
در بالشیم روز به روز از هوای تو
آخر هوای سرو تو ما را نهال کرد
۵
مجنون چرا هوایی صحرا بود، مگر
لیلی بر او کرشمه به چشم غزال کرد؟
۶
بر صفحه زمانه، سخن را ز بیکسی
هر سر بریده همچو قلم پایمال کرد
۷
قدسی کسی که دوستی از خلق چشم داشت
اوقات خویش صرف خیال محال کرد
نظرات
سید محسن
nabavar