
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۲۳۵
۱
ز دلها درد دل برداشتن هم عالمی دارد
به بالای غم من ریز گو هرکس غمی دارد
۲
طبیعی نیست با مردم، تواضعهای میخواران
ملایم مینماید خار تا اندک نمی دارد
۳
من از تنهایی خود گر زنم فریاد، معذورم
چرا نالان بود بلبل که چون گل همدمی دارد
۴
رکاب آن سوار آخر به دستم خواهد افتادن
نیم نومید من هم، گر سلیمان خاتمی دارد
۵
مصیبت دیده پهلوی طربناکان ندارد جا
بیا گو در صف ما باش هر کو ماتمی دارد
۶
ز چوب خشک، خوبان میتراشند آشنا قدسی
نگر چون زلفشان از شانه هر سو محرمی دارد
نظرات