
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۲۴
۱
خوشم که ضعف چنان کرده روشناس مرا
که چشم آینه مژگان کند قیاس مرا
۲
چو غنچه تا به گریبان نهفته در مژهام
فتاده کار به نظاره در لباس مرا
۳
بنای عافیتم را بریز گو از هم
بود چه چشم ز گردون بداساس مرا؟
۴
ز بدشگونی داغی که نیک خواهد شد
بود ز اختر بد بیشتر هراس مرا
۵
ز رحم بر سر ره سبز کرده گردونم
که جور پا نرساند به زخم داس مرا
۶
کمر که بسته به تاراج آشیانه جغد؟
درین خرابه کسی گو مدار پاس مرا
۷
قدی به کینه من راست کرده گویی یافت
زبونتر از همه گردون کجپلاس مرا
نظرات