قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

شمارهٔ ۲۴۶

۱

ما اسیران چه کسانیم، گرفتاری چند

روزگار خوش ما چیست، شب تاری چند

۲

سینه برهنه بر گلشن از آن می‌مالم

کز ره مرغ چمن، چیده شود خاری چند

۳

دل چو مویی شد و نگشود کس از وی گرهی

ماند چون سبحه، به یک رشته، گرفتاری چند

۴

داغ‌های کهن خویش، به دل تازه کنم

گلشنی سازم از افروخته رخساری چند

۵

ناتوانان تو گر زانکه فزودند چه سود

بر سر زلف خود افزوده شمر، تاری چند

۶

قسمت من شده دلسوزی آزرده‌دلان

که ز هر زخم، چو مرهم کشم آزاری چند

۷

داغم از جاذبه حسن، که چون نتوانست

که به کنعان کشد از مصر، خریداری چند؟

۸

عشق را در پس هر پرده بود منصوری

مصلحت بود که برپا نشود داری چند

۹

داغم از شانه زلف تو که خوی تو گرفت

ورنه سهل است ازو بر دلم آزاری چند

۱۰

کس چه داند که نصیب که شود صید دلم

که ز هر گوشه کمین کرده کمانداری چند

۱۱

رفتم از بزم، ز لب گو دو سه ساغر کم باش

زین چمن چیده گرفتم، گل بی‌خاری چند

۱۲

اهل دنیا چه کسانند، بگویم قدسی

به بدی از عمل خویش گرفتاری چند

تصاویر و صوت

دیوان حاجی محمدجان قدسی مشهدی به کوشش محمد قهرمان - حاج محمد جان قدسی مشهدی - تصویر ۴۹۲

نظرات