
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۲۵
۱
چو نمیکنی نگاهی به ستم مران خدا را
نکنی اگر نوازش مشکن دل گدا را
۲
همه حیرتم که هرگز چو نبوده آشنایی
به جهان که گفته چندین سخنان آشنا را
۳
چو شدی تمام خواهش چه زنی در اجابت؟
به دم فسرده هرگز نبود اثر دعا را
۴
شده قاصد آنچنان کم به میان دوستداران
که ز مصر سوی کنعان نفتد گذر صبا را
۵
نفسی ز من نگشتی دل نازک تو غافل
به تو گر خدای دادی دل مهربان ما را
۶
ز طراوت جمالت به هزار دیده مرغان
نکنند فرق از هم به چمن گل و گیا را
۷
غم عشق را به صد جان چو کنند بیع قدسی
ندهی ز دست ارزان گهر گرانبها را
نظرات