
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۲۶۰
۱
میگساران را لبت یاد از می گلگون دهد
بی لب لعلت، می گلرنگ طعم خون دهد
۲
نقد دل آوردهام، بنما جمال خویش را
تا نبیند دلربایی چون تو، کس دل چون دهد؟
۳
دیده گردد خشک، اگر بر داغ دل مرهم نهم
چشمه را چون لای گیرد، نم کجا بیرون دهد؟
۴
طالع عاشق ندارد یک دعای مستجاب
چند ورد صبحگاهم زحمت گردون دهد؟
۵
از شکاف سینه دل را میکنم از خون تهی
صبر آنم کو، که دل از دیده خون بیرون کند؟
۶
از وصال خود مکن منعم، چه کم خواهد شدن
تشنهای را گردم آبی کس از جیحون دهد؟
۷
همچو قدسی شهرهام در عشق لیلیطلعتان
شهرت من یاد از رسوایی مجنون دهد
نظرات