
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۲۶۶
۱
زخم خار آرزوی آبله پا باشد
غنچه را غیر شکفتن چه تمنا باشد؟
۲
به جز از سبحه ندیدیم ز دل راه به دل
ورنه بایست دلت را غم دلها باشد
۳
تا بود قطع تعلق، سر پیوند کراست؟
ما و شمشیر تو، سوزن ز مسیحا باشد
۴
سرفرازی چو درین بزم به خدمت گروست
صرفه شمع در آن است که برپا باشد
۵
چه عجب گر دلت از حال دلم آگه نیست
صورت حال که در آینه پیدا باشد؟
۶
تا ز مهر تو نیفتد به غلط سادهدلی
کاش داغ جگر لاله هم از ما باشد
نظرات