
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۳۰
۱
میزند نشتر تدبیر شب و روز مرا
مصلحت چیست به این مصلحت آموز مرا؟
۲
هست حق نمکی بر منش از دیده شور
آنکه چشم بدش افکند به این روز مرا
۳
عید نوروز من آنست که پیشم باشی
چون نباشی تو چه عیدست و چه نوروز مرا؟
۴
طبعم افسرده شد از فکر حریفی خواهم
که کند گرم به یک بیت گلوسوز مرا
۵
میبرد هر نفسم بر سر راهی چو صبا
بوالهوس کرده نگاه هوساندوز مرا
۶
کرده انگشتنما داغ جنونم قدسی
چه کند بهتر ازین کوکب فیروز مرا
نظرات