
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۳۰۴
۱
غم کجا شد که به جان آمدم از شادی خویش
هیچکس نیست چو من دشمن آبادی خویش
۲
دیر میکشت در آن کوی غمم، دور شدم
خویش برخاستم از جای به جلادی خویش
۳
هر گلی حلقه دامیست درین راه مرا
میروم سوی قفس از پی آزادی خویش
۴
گفتی از من گذر، از خود نتوانی چو گذشت
نگذرم از تو، ولی بگذرم از وادی خویش
تصاویر و صوت

نظرات