
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۳۱۴
۱
هرکسی شاد به سال نو و نوروزی خویش
دل شوریده عاشق به غماندوزی خویش
۲
شب تاریک مرا روشنی از آه من است
برو ای شمع، تو و انجمنافروزی خویش
۳
دیده زخمم ازان پیش که روشن گردد
دیده بر تیغ جفای تو رقم، روزی خویش
۴
من شوریده کجا و غم ناموس کجا
برو ای عقل و ببر مصلحتآموزی خویش
۵
کوکب بخت کس از سعی نگردد فیروز
خویش را چند کنم رنجه به دلسوزی خویش؟
۶
ما چو قدسی نمک خوان سیهبختانیم
بخت ما چون نبود شاد ز بهروزی خویش؟
نظرات