
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۳۲۱
۱
فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع
گلی نچید شبم از بهار گریه شمع
۲
ترشح مژه از التفات داغ بود
به دست شعله بود اختیار گریه شمع
۳
به محفل از پر پروانه برگ گل ریزد
ز شاخ شعله، نسیم بهار گریه شمع
۴
هلاک کلبه خویشم که میکشد دایم
فراق خنده صبح و خمار گریه شمع
۵
ز خاک مشهد پروانه گل شکفت و هنوز
نمیرود ز دلش خار خار گریه شمع
۶
چرا شکفته نسوزم که رشته کارم
تمام صرف گره شد چو تار گریه شمع
۷
بود سرشک مرا آبرو ز بخت سیاه
فزاید از دل شب، اعتبار گریه شمع
۸
شهید خصلت پروانهام که بر دل او
نکرد خنده شمشیر، کار گریه شمع
۹
نبرد پیش تو، چندان که سوختم قدسی
سرشک گرم مرا اعتبار گریه شمع
نظرات