
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۳۳۷
۱
گر شرم وصالت نبود قفل زبانم
گویم که فراق تو چها کرد به جانم
۲
هنگام شکایت ز تو، از بس که گزیدم
چون بار صنوبر شده صد پاره زبانم
۳
لرزد چو جرس بر سر هر ناله مرا دل
گویا که به غمهای تو پیوسته فغانم
۴
گر بر ورق دل نهم انگشت، ز گرمی
چون خامه مو دود برآید ز بنانم
۵
امروز نیم رانده ز بزم تو چو قدسی
عمریست که از دور به حسرت نگرانم
تصاویر و صوت

نظرات