قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

شمارهٔ ۳۴

۱

منم که داغ دلم دشمن است مرهم را

نمی‌دهم به شب قدر روز ماتم را

۲

خدنگ یار مگر چاک سینه‌ام بگشود؟

که سوخت شعله طوفان عشق عالم را

۳

به گلشنی که نسیم دلم گذشته بر آن

ز خون دل نتوان فرق کرد شبنم را

۴

مریض عشقم و خون جگر چنان نوشم

که العطش ز جگر خیزد آب زمزم را

۵

به کیش برهمن از دین خبر نداری اگر

به پیش بت نبری سجده دمادم را

۶

ز بس که دل به تو مشغول بود قدسی را

گذشت عمر و ندانست شادی و غم را

تصاویر و صوت

نظرات