قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

شمارهٔ ۳۴۰

۱

بسی منزل بریدم تا شب غم را سحر کردم

چو صبح از پا گر افتادم، به دامن راه سر کردم

۲

به صحرا برد خوش خوش، خار خار داغ سودایم

مگر روزی چراغی از چراغ لاله بر کردم؟

۳

ازان دردی که از خود هم نهان می‌داشتم عمری

ز بس فریاد، امشب عالمی را هم خبر کردم

۴

به روی باده روشن گشت چشمم عاقبت قدسی

چراغ دیده خود را چو جام از شیشه بر کردم

تصاویر و صوت

نظرات