
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۳۵۰
۱
از لعل لبت جز طمع خام ندارم
دارم هوس کام، اگر کام ندارم
۲
دل را به خیال از تو تسلی نتوان کرد
بشتاب که من طاقت پیغام ندارم
۳
ترکی به نگه کرده مرا مست، حریفان
معذور که پروای می و جام ندارم
۴
ای آتش سوزان، چو سپند سر آتش
تا روی ترا دیدهام آرام ندارم
۵
دشنامی ازو باز کشیدم به دعا من
هرچند لبت گفت که دشنام ندارم
۶
خوش میگذرد خوش، به پریشانیام اوقات
تا زلف پریشان نکنی، شام ندارم
۷
بر گرد دل از شوق تمنای تو گردم
در کوی تو گر جا به در و بام ندارم
۸
گشتم به کمند تو گرفتار چو قدسی
پروای گرفتاری ایام ندارم
تصاویر و صوت

نظرات