
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۳۵۳
۱
شکل گردابی به گرد خود ز مژگان میکشم
کم مباد اشکم، چرا منت ز طوفان میکشم؟
۲
غنچه میچینم ز شاخ و بس که میآید بدش
از دل مرغ چمن گویی که پیکان میکشم
۳
روز و شب سر در گریبانم ز غم، حق با من است
گر نفس چون صبح از چاک گریبان میکشم
۴
میکنم پر خون ز کاوش، داغهای سینه را
بر سراپا باز نقش چشم گریان میکشم
۵
طرفه شوخی گشته ساقی، از کفش جام شراب
میکشم، جز توبهای آخر چه نقصان میکشم؟
۶
گر کند غیرت مدد، از دست رشک مدعی
دست بر دل مینهم، یا پا به دامان میکشم
۷
عاقبت قدسی چو تخم خاک میباید شدن
کافرم گر منت یک جو، ز خاقان میکشم
نظرات