
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۳۶
۱
فسون نالهام شب بسته خواب پاسبانش را
که با هر سر نباشد آشنایی آسمانش را
۲
ز چاک سینهام دل میکند نظاره زلفش
چو مرغی کز قفس بیند به حسرت آشیانش را
۳
نوازد ظاهر و در دل خیال کشتنم دارد
به حال خویشتن پی بردهام لطف نهانش را
۴
اسیر عشق را فرض است عزت بعد مردن هم
میندازید بر خاک مذلت استخوانش را
نظرات