
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۳۶۳
۱
اگر نه صید کسی گشته مرغ نامهبرم
چرا به خدمت یاران نمیرسد خبرم؟
۲
به شوق تا به سر تربتش نمیرفتم
نمینمود وصیت به عشق اگر پدرم
۳
گشودهام به هم آغوشی قفس، آغوش
گشاده از پی پرواز نیست بال و پرم
۴
ازین که رفته به گل پای من در آن سر کو
چه منت است ز دل، شرمسار چشم ترم
۵
نیم ز حال شب آگاه، اینقدر دانم
که مغز من شده خالی ز ناله سحرم
۶
بر آستان توام خانه داد بخت بلند
درین مقام ندانم فرشته یا بشرم
۷
نماند یک سر مویم تهی ز داغ جنون
هنوز تا سر زلفت چه آورد به سرم
۸
خوش آمدی، سر این بیتکلفی گردم!
که امشب از در یاری درآمدی ز درم
۹
به شوربختی خود زار نالم ای ناصح
چه احتیاج نمک بر جراحت جگرم
۱۰
قضا تهیه روزی نکرده بود هنوز
که شد ز تیر تو، پبکان وظیفه جگرم
۱۱
نیم چو مهر پریشاننظر، نمیدانم
چو نور مهر، چرا کوبهکو و دربهدرم؟
۱۲
سرم چو بید مولّه خم از تواضع نیست
به پیش، خجلت بیمیوگی فکنده سرم
نظرات