
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۳۷۵
۱
گمان مبر که ز روی تو دیده بردارم
به روی توست مرا دیده، تا نظر دارم
۲
چو نقش پا به رهت دیده دوختم، ترسم
که بگذری تو، گر از راه دیده بردارم
۳
مباد در دو جهان دستگیر، هیچکسم
بجز تو در دو جهان گر کسی دگر دارم
۴
خرید بیخودیام از جفای خودداری
سرم چو نیست، چه پروای دردسر دارم
۵
دگر به قتل که خنجر کشیدهای، که ز رشک
هزار خنجر الماس در جگر دارم
۶
فریب شعله چو پروانهام ز راه نبرد
که آتشی چو محبت به زیر پر دارم
۷
ز شش جهت چو رهم بسته است نومیدی
ندانم این همه غم، از چه رهگذر دارم
نظرات