
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۳۷۹
۱
خون میچکد از دیده ز نظاره داغم
تا خون نشود، وا نشود غنچه باغم
۲
پیدا نبود دل ز هجوم غم معشوق
پنهان شده از کثرت پروانه، چراغم
۳
گر بر لبم انگشت زنی، جوش زند خون
کان غمزه ز خون کرد لبالب چو ایاغم
۴
چون زنده کند صور سرافیل دلم را؟
گر بوی تو در حشر ندارد به دماغم
۵
چون سبزه، ز گل تا به ابد خضر بروید
هرجا که نهد پا غم عشقت به سراغم
۶
الماس چو تبخاله برآید ز لب مست
گر بر دهن شیشه نهی پنبه داغم
نظرات