
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۴۰۷
۱
چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم
به یک نسیم، چو نقش قدم خراب شوم
۲
من و شکست حریفان کجاست تا به کجا
خمار نشکند از من، اگر شراب شوم
۳
تو از شراب صبوحی شکفته باش، که من
دماغ خنده ندارم گر آفتاب شوم
۴
تعلقم به فلک نیست، آن اسیر نیم
که چون نسیم، مقید به هر حباب شوم
۵
کجا بر آتش دل آب میتوانم زد
چو شمع اگر ز ملاقات شعله آب شوم
۶
سر معارضه با هیچکس نمانده مرا
به روی کس نکشندم اگر نقاب شوم
۷
هوای وصل سواریست در سرم که ز ناز
به دیدهام ننهد پا، اگر رکاب شوم
۸
سر پیاله سلامت، چه شد که رفت بهار
اگر به ابر نباشد، به می خراب شوم
۹
به هیچ چیز نمانم، ز بس که هیچ شدم
فریب من نخورد تشنه، گر سراب شوم
۱۰
ز بزم خویش حریفان مرا برون مکنید
شراب اگر نتوانم شدن، کباب شوم
تصاویر و صوت

نظرات