
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۴۳۷
۱
ز مو ضعیفترم از غم میان کسی
به هیچ قانعم از حسرت دهان کسی
۲
خدای را مددی، تا کی از شکنجه هجر
چو شمع، تاب خورد مغز استخوان کسی
۳
سرم به سجده گردون فرو نمیآید
رخ نیاز من و خاک آستان کسی
۴
حدیث مهر تو آید چو بر زبان، چه عجب
اگر چو شمع جهد آتش از زبان کسی
۵
نظر به غنچه کنی با تهی دلی، چه کند
چو گر لاله نشود داغ، مهربان کسی؟
۶
نه خار غنچه به دستم، نه داغ لاله به دل
نشد که برخورم از باغ و بوستان کسی
۷
زهی ستاره قدسی، که دوش دیده ازو
هزار لطف که نگذشته در گمان کسی
تصاویر و صوت

نظرات