
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۴۵۶
۱
میکنم در بوستان با عندلیبان شیونی
ورنه گل را کی پسند افتد نوای چون منی
۲
تا دم مردن فغانم در هوای یک گل است
نیستم بلبل که باشم هر نفس در گلشنی
۳
تو نکونامی و من بدنام و مردم عیبجو
همرهی عیب است عیب، از چون تویی با چون منی
۴
بیخودم دارد، اگر یک قطره، گر یک ساغرست
دل چو سوزد، خواه از یک شعله، خواه از گلخنی
۵
صبر آنم کو، که شام هجر گیرم گوشهای؟
دست آنم کو، که صبح وصل گیرم دامنی؟
۶
یوسف من بوی پیراهن ز من دارد دریغ
پیر کنعان ورنه بویی یافت از پیراهنی
تصاویر و صوت

نظرات