
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۴۷
۱
چو شخص سایه ندیده کسی هلاک مرا
سرشتهاند به آب حیات، خاک مرا
۲
مرا ز عشق غرض آه دردآلودست
مباش گو اثری آه دردناک مرا
۳
جواب دعوی دشمن بس این که دامن دوست
گواه پاکی خود کرد عشق پاک مرا
۴
زیادکردن تبر تو میسپارم جان
چه جای زحمت پیکان بود هلاک مرا؟
۵
منم به بزم سخن آن شراب روحانی
که خضر آب بقا داده است تاک مرا
۶
چو لاله پیرهنم بخیه برنمیدارد
رفوپذیر مدانید جیب چاک مرا
۷
نگویم این که مرا برنیاورند افلاک
برآورند، ولی بعد مرگ، خاک مرا
نظرات
م.د