
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۷۱
۱
از خارخار وصل گلم دل فگار نیست
محرومیام گلیست کش آسیب خار نیست
۲
بیبهره نیست چشم هوس هم ز نور حسن
آیینه را به روی بد و نیک کار نیست
۳
خورشید هیچکاره بود در دیار تو
این عرصه بیش جلوهگه یک سوار نیست
۴
چون آفتاب با همه صافم ز دوستی
بر روی هیچ آینه از من غبار نیست
۵
احوال من در آینه روشن نمیشود
حال درون ما ز برون آشکار نیست
۶
دانسته بگذرم ز خوشیهای خود مرا
دیگر دماغ ناخوشی روزگار نیست
۷
جسمم غبار گشت و درآمیخت با نسیم
فرسودم و هنوز ز عشقم قرار نیست
۸
قدسی ز رحم نیست گرت هجر دیر کُشت
داند که کشتنی بتر از انتظار نیست
تصاویر و صوت

نظرات
Polestar