
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۷۲
۱
ای دل می امید دگر بر تو حرام است
کمحوصلهای خون جگر بر تو حرام است
۲
نه رنگ وفاداری و نه بوی محبت
در پرده شو ای گل که نظر بر تو حرام است
۳
ای گردش افلاک به صبحی نرسیدی
گویا شب مایی که سحر بر تو حرام است
۴
قدسی چو سر از سلسله عشق کشیدی
یاری طلب از تیغ که سر بر تو حرام است
نظرات