
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۸
۱
خوشدل کند خیال تو هجرانکشیده را
آتش گل است دیده گلشنندیده را
۲
تا آب دیده خون نشود بر زمین مریز
در شیشه واگذار می نارسیده را
۳
تسلیم شو که اجر شهادت نمیدهند
در کوی عشق کشته در خون تپیده را
۴
بازآ که در فراق رخت نقش روز و شب
خال سفید و آب سیاه است دیده را
۵
ذوق طرب کجا دل غمگین من کجا
لذت ز باده نیست لب خون مکیده را
۶
بیدرد گو بنال که سیماب اگر شود
خوبان نمیبرند دل آرمیده را
تصاویر و صوت

نظرات