قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

شمارهٔ ۸۸

۱

گشادی طره و مشک ختن سوخت

نقاب از رخ فکندی و چمن سوخت

۲

اسیران غمت را آتش عشق

چو تار شمع در یک پیرهن سوخت

۳

نشستی با رقیب و من کبابم

زدی آتش به غیر و جان من سوخت

۴

نگشتم آشنای کس ز مهرت

مرا داغ غریبی در وطن سوخت

۵

برآمد دود از جان زلیخا

مگر یعقوب در بیت‌الحزن سوخت؟

۶

ندارد بر جگر چون لاله داغی

دلم بر حال برگ نسترن سوخت

۷

به عهد استوار خویش نازم

که چون قدسی دلم را در کفن سوخت

تصاویر و صوت

نظرات