
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۹۳
۱
دوران نگر که سینهاش از کینه صاف نیست
جز شیشه در میان دگری سینه صاف نیست
۲
تا کی خیال روی تو را در بغل کشد؟
هرگز دلم ز رشک به آیینه صاف نیست
۳
تا دیدهام نزاع شب جمعه با شراب
دانستهام که باطن آدینه صاف نیست
۴
آرد همیشه بخیه او را به روی کار
درویش هم به خرقه پشمینه صاف نیست
نظرات