
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۹۶
۱
غیر از شکن طره به جایی گذرم نیست
جز کنج قفس راه به جای دگرم نیست
۲
چون غنچه پژمردهام و لاله بیرنگ
زان روز که غم در دل و خون در جگرم نیست
۳
من بوی گل از داغ دل خویش شنیدم
حاجت به مددکاری باد سحرم نیست
۴
بر آتش می بس که نظر دوختهام دوش
امروز چو ساغر مژه در چشم ترم نیست
۵
ترسم دگری چون تو درآید به خیالم
در پیش تو بر آینه زان رو نظرم نیست
۶
کوته نکنم دست دل از شاخ تمنا
امید خزان هست، چه شد گر ثمرم نیست
نظرات