قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

شمارهٔ ۱۹ - تعریف باغ بیگم‌آباد

۱

چو آمد سوی باغ بیگم‌آباد

صبا در رعشه جاوید افتاد

۲

ز بس دهشت، درین پاکیزه گلشن

نگیرد یاسمن را خار، دامن

۳

گل آن باغ را از بس حیا بود

نگاه نرگسش بر پشت پا بود

۴

برون ناید ز کاخ از شرمساری

نسازد غنچه را تا گل عماری

۵

نچیند باغبان اینجا گل از بار

که یاد چیدن گل، بردش از کار

۶

نباشد جز گل شب‌بو درین باغ

نسیم صبحدم گو داغ شو، داغ

۷

چه رنگ است ارغوان این چمن را

که رنگین می‌کند حرفش سخن را

۸

صبا را سنبلش کی می‌دهد باج

پریشانی ز دل‌ها کرده تاراج

۹

به دامن سایه خود چیده از خاک

حلال لاله بادا دامن پاک

۱۰

عذار سبزه این باغ خرم

عرق‌ناک است روز و شب ز شبنم

۱۱

ز بس درس ادب گوید ادیبش

بود در پرده صوت عندلیبش

۱۲

چه حرف غنچه می‌کردم زبانزد

زبانم دامن دل بر میان زد

۱۳

به گرد این چمن، بی منت خار

تماشایی ز مژگان کرده دیوار

۱۴

درین بستان‌سرا از سرو و شمشاد

ز هر جانب عیان صد محشرآباد

۱۵

ز بس گیسوی سروش بود پرتاب

به گردن قمریان را طوق شد آب

۱۶

ز سروش سایه کی می‌ریخت بر خاک؟

قیامت قامتش می‌بیخت بر خاک

تصاویر و صوت

دیوان حاجی محمدجان قدسی مشهدی به کوشش محمد قهرمان - حاج محمد جان قدسی مشهدی - تصویر ۸۰۶

نظرات