
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۲۱ - تعریف چشمه ورناک
۱
خَضِر سرچشمه ورناک جوید
که دست از چشمه حیوان بشوید
۲
محیط از شرم ریگ آب ورناک
عرق از جبهه گوهر کند پاک
۳
فرات از رشک نهرش کربلا شد
ز غیرت دجله را، نم توتیا شد
۴
چه شد گر خضر را هم جرعهای داد
رسد این چشمه دریا را به فریاد
۵
ز فیضش ملک کشمیرست معمور
ازین سرچشمه بادا چشم بد دور
۶
اگر ذوق بهار و سبزه داری
به جز کشمیر در خاطر نیاری
نظرات