
قدسی مشهدی
شمارهٔ ۱۴
۱
در دلم مهر تو بهر دگری جا گذاشت
در سرم آتش سودای تو سودا نگذاشت
۲
با فسون سخنت دعوی اعجاز مسیح
بود حرفی لبت آن هم به مسیحا نگذاشت
۳
آب یا رب ز که گیرد پس ازین ابر بهار
رشک چشم تر من، آب به دریا نگذاشت
نظرات