
سراج قمری
شمارهٔ ۱۴
۱
ای طرههای خوبان، از نافهٔ تو بویی
هجدههزار عالم، در عرصهٔ تو گویی
۲
چون شمع، جمله رویی در بزمگاه دلها
وانگه ز تو ندیده، پروانه هیچ رویی
۳
ای دست غیرت تو، در چارسوی عشقت
سرهای گردنان را، آویخته به مویی
۴
من جز ترا نبینم هرسو که چشم دارم
وانگه ترا ندیده، چشمی به هیچ سویی
۵
نقش هزار لیلی، وز گلبن تو رنگی
عقل هزار مجنون، وز جرعهی تو بویی
۶
در موضعی که باشد آنجا هویت تو
ناید ز هر دهانی، بانگی برون ز هویی
۷
قمری چه مرغ شد کاو، در باغ تو بنالد
برِ تو به بانگ زاغی، صد نعرهٔ چنویی
تصاویر و صوت


نظرات